در این مطلب میخوام در مورد خاطره ای که مربوط به آداب معاشرت و مودب بودن هست، بنویسم.
چند مطلب اخیر بیشتر در مورد خاطرات من بودن و این مطلب هم همینطور هست!
اما بیاید وقت رو تلف نکنیم و بریم سر وقت این خاطره که اواسط سال 98 اتفاق افتاد.
خاطره ای که از اون روز به بعد، هر وقت دور هم جمع میشیم، بهش میخندیم!
آداب معاشرت و مودب بودن ، چیزی که همه، در همه جا به آن نیاز دارند.
از اونجا که مجموعه مدیاگرام همین حالا در حال فعالیت هست، و من یکی از اعضای اون هستم، در این مطلب به صورت شفاف از محل جلسه نام میبرم.
توی یکی از جلسات که توی استودیو من در حال برگزاری بود،
مهمان های مختلفی که بچه های تیم در حال تشکیل بودن حضور پیدا کردن.
جلسه برای آشنایی بیشتر اعضای تیم بود تا مجموعه بهتر شکل بگیره.
خب تا اینجا که همه چیز عادیه.
همه اومدن و نشستن و دور هم جمع شدیم.
اما داستانِ ما اینجا تموم نمیشه!
ورود یکی از دوستان برای بار نخست!
یکی از دوستان بود که برای بار اول قرار بود توی جمع ما حضور داشته باشه.
و من و اکثر بچه ها، تا اون زمان، ایشون رو ندیده بودیم.
به نوبه خودم مثل همیشه ذوق داشتم که با این فرد جدید که در مورد تخصصش چیزای خیلی خوبی شنیده بودم آشنا بشم.
و ایشون اومد، شخصی که نه ظاهرش مثل بقیه بود، نه باطنش!!
اما احتمالا میپرسید چرا؟
شنیدید که میگن: خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو؟
اولین اشتباه بزرگ این شخص، این بود که در جایی که همه افراد به تنهایی حضور پیدا کرده بودن، با شریک عاطفی خودش اومده بود!
و این مسئله در فضاهای کاری این چنینی که برای آشنایی هست، اشتباه خیلی بزرگیه.
اما از این مسئله میگذریم و بخش بعدی یعنی درک و شعور اجتماعی میپردازیم.
به رسم میزبانی، من وظیفه داشتم که از دوستان با نوشیدنی و خوراکی پذیرایی کنم.
و از دوستان پرسیدم که قهوه میل دارن و یا چای.
هر کدوم از دوستان پاسخی دادن و من هم بسته به خواسته دوستان، برای هر کدوم چای یا قهوه آوردم.
اما برای این شخص چطور؟
در حالی که درخواست چای کرده بود، به جای نوشیدن چای، از کیف شریک عاطفی خودش آبمیوه بیرون آورد و شروع به نوشیدن اون کرد!
و آشغال آبمیوه خودش رو هم همونجا ول کرد!
چنین رفتاری در یک جمع، رفتار بسیار ناپسندی هست و در آداب معاشرت و مودب بودن بسیار کلیدی، اما… مثل اینکه نه برای همه!
ادب! کلید گم شده این شخص
توی چنین جمع هایی، دوستی و صمیمیت و در عین حال جدیت بخاطر کار مسئله مهمیه.
اما…
این شخص، ناگهان شروع کرد به توهین و بد رفتار کردن با من.
در حالی که هیچ صحبتی نه از من شنیده بود و نه دیده بود.
و به طور خیلی اتفاقی گفت که من از تو خوشم نمیاد.
خب این مسئله توی ارتباطات عادیه! و همونطور که توی دوره مهارت های ارتباطی عمومی در موردش صحبت کردم،
گاهی اوقات پیش میاد که ما فرکانس های یکسانی با یک شخص نداریم، و به همون دلیل بدون هیچ دلیلی از فردی خوشمون نمیاد
اما گفتنش توی چنین جایی درسته؟
من و بقیه افراد که اصلا این فکر رو نمی کنیم.
اما همین بود؟
نه!
حرف ها و بی ادبی های این شخص به بقیه افراد ادامه پیدا کرد؛ انقدر زیاد که توی این مطلب صحبت کردن در مورد همه مسائل نمیگنجه.
اما نتیجه بی ادبی چی میتونه باشه؟
همون روز از تیم مدیاگرام حذف شد و حتی رابطهاش با دوستان صمیمیش هم به هم خورد.
و نه تنها از تخصصش استفاده نشد، بلکه یک بستر فوق العاده برای پیشرفت رو از دست داد.
برای همین هست که گفته میشه 85 درصد دلیل موفقیت افراد، مهارت های ارتباطی اون ها هست و نه تخصصشون!
چون ما هر چقدر هم تخصص بالایی داشتیم، بدون ارتباطات مناسب، نمیتونیم ازش استفاده کنیم!
شما چی فکر می کنید؟
تا حالا شما هم چنین خاطره ای داشتید؟
با چنین افرادی چه برخوردی می کنید؟
بر مبنای:
برای یادگیری کلی نکته مثبت در خصوص مهارت های ارتباطی و فن بیان، حتما دوره پایه مهارت های ارتباطی رو دانلود کنید!