همیشه برای داشتن ارتباطات خوب با افراد مسائل مختلفی مطرح میشن.
خیلی موارد گفته میشه و خیلی چیزا نوشته میشه.
خود من هم چیزهای مختلفی رو گفتم و خواهم گفت که از جمله همین عناصر هستن.
اما یکی از عناصر این هست که سعی کنید واقعا به طرف مقابلتون احساس داشته باشید.
یا اگر میخواید واقعا شخصی ارتباط خوبی داشته باشید، دوستش داشته باشید.
چنین چیزی توی مهارت های ارتباطی زیاد گفته میشه.
براش هم توضیحات زیادی همیشه مطرح میشه.
اما یک بار اتفاقی برای من رخ داد، که شاید به معنای واقعی این موضوع رو درک کردم.
و این اتفاق توی یک کلاس بازیگری برای من افتاد.
تجربه ای از داشتن ارتباطات خوب با اشیاء با تمرینی در کلاس بازیگری!
اواخر سال 1397 بود و من عضو یک گروه هنری شده بودم.
این گروه هنری با افرادی که توی زمینه های اجرا، گویندگی، بازیگری و… فعال بودند، همکاری میکرد.
من هم به عنوان مجری و گوینده توی این مجموعه عضو شده بودم و به اجبار وارد کلاس های بازیگری شده بودم.
یک روز استاد کلاس، یک تمرین رو مطرح کرد:
فکر کنید که یک خودکار دارید و با این خودکار کلی خاطره خوب دارید و تونستید باهاش توی کنکورتون رتبه عالی بگیرید.
به طور کلی این خودکارتون رو خیلی دوست دارید، این حس دوست داشتن رو بهش منتقل کنید.
و این تمرین اینطوری شروع میشد که استاد کلاس، خودکار رو به سمت هنرآموز پرتاب میکرد و باقی موارد در اختیار هنرآموز بود.
اما واکنش افراد توی این کلاس
هر کسی با این خودکار یجوری رفتار کرد.
خیلیا با خودکار حرف زدن، گفتن که مرسی با منی و ممنون که توی لحظات سخت کنارم بودی.
چند نفر بغلش کردن.
یک نفر دراز کشید و شروع کرد به خودکار نگاه کردن.
خلاصه چیز های مختلفی رخ داد، اما هیچکدومشون تاثیری که ما میخواستیم رو نداشت.
حداقل هیچ کدومشون معنای واقعی دوست داشتن رو نشون نمیدادن.
تا بالاخره یک واکنش فوق العاده
یکی از خانم ها نشست تا نوبت به اجراش برسه.
استاد خودکار رو به سمتش پرت کرد.
اولین چیزی که اون خانم گفت این بود:
آقای فلانی، خودکارمه ها! چرا پرتش می کنی؟؟؟
وقتی که این واکنش رو دیدیم، همگی دست زدیم، حتی خود استاد کلاس.
و این معنای واقعی دوست داشتن بود، نه اینکه با چیزی شروع به حرف زدن بکنیم.
یا سعی کنیم چیزی که نیست رو نشون بدیم.
اگه واقعا چیزی رو دوست داریم، شاید نیاز نباشه که خیلی کارهارو بکنیم.
بلکه باید اون رو واقعا نشون بدیم نه اینکه به دنبال بازیگری باشیم!
زندگی ما هم همینه.
گاهی اوقات ما برای اینکه توی ارتباطاتمون پیشرفت کنیم
بتونیم با افراد ارتباط مثبتی داشته باشیم
و با اونا ارتباط موثری رو برقرار کنیم
باید واقعا دوستشون داشته باشیم، نه اینکه سعی کنیم الکی دوست داشتن رو نشون بدیم.
وقتی که سعی کنیم خودمون باشیم، و واقعا این حس رو داشته باشیم، ارتباطاتمون هم واقعی تر و دوست داشتنی تر میشن.
اینطوری بهتره.
نظرتون راجع به این مطلب و این داستان واقعی چی بود؟
شما ارتباط با افراد رو چطور میبینید؟
من خودم يك تجربه عالي دارم از دوست داشتن واقعي ، سر كلاس ، استاد زبان خيلي بي ادبانه و به ناحق رفتار كرد دوستي كه به اندازه جان دوستش دارم بدون آنكه از او بخواهم يا حتي بدون آنكه به اين فكر كند كه شايد موقعيتش به خطر بيافتد يك دفعه با لبخند به استاد زبان گفت :((خوبه كه شما رعايت كنيد اين درست نيست )) كه اون خانم سريعا عذر خواهي كرد، من محبت واقعي رو اونجا تجربه كردم
سلام، وقتتون بخیر.
ممنونم ازتون.
شما لطف دارید.
واقعا نمیدونم از این پیام های پر مهری که شما برای من همیشه ارسال می کنید چطور باید تشکر کنم.
اون شخص هیچ کاری نکرده و فقط وظیفه خودش رو انجام داده.
نه چیزی بیشتر.
خیلیییی عالی بود! من هم دست زدم برای اون خانوم👏👍
بطور کلی یک قانونی وجود داره در روانشناسی با این عنوان که
«به هر میزان که شما واقعی ترمیشید، ارتباطات بهتری خواهید داشت!»
واقعا جای تخسین داشت کار ایشون.
و ممنون از اینکه با علم بسیارتون، نظراتتون رو به اشتراک میذارید.
دقیقا همینطور هست که میفرمایید.
امیدوارم که همه افراد، واقعی تر بودن رو یاد بگیرن.