عدم مورد قضاوت قرار دادن افراد از طریق یادگیری یک داستان کوتاه

یکی از مسائلی که در زندگی روزمره ما بسیار مهم است، عدم مورد قضاوت قرار دادن افراد مختلف است.

گاهی اوقات ما نکته ای رو در مورد زندگی شخصی میبینیم، یا میشنویم و سریعا شروع می کنیم به قضاوت کردن افراد.

در حالی که ما نباید دائما افراد رو قضاوت کنیم و در صورتی که این کار رو بکنیم، موجب این میشیم که نتونیم توی مهارت های ارتباطی خوب عمل کنیم.

شاید موارد مختلفی رو در مورد اینکه قضاوت کردن چیز خوبی نیست شنیده باشیم.

حرف های مختلف و آثار و دلایل مختلف که همشون نشون میدن قضاوت کردن افراد کار خوبی نیست.

اما توی این مطلب میخوام از یک داستان صحبت کنم.

داستانی که برای شخص من بسیار جالب بود، و خیلی از مواقع از اون استفاده میکنم تا به یاد داشته باشم که قضاوت کردن کار خوبی نیست.

داستانی که شاید به ما کمک کنه عدم مورد قضاوت قرار دادن افراد رو یاد بگیریم

اما این داستان خیلی کوتاه از این قراره:

یک نفر برنده یک ماشین در قرعه کشی بانک شد، یک ماشین خیلی گرون قیمت.

همه افراد شروع کردند و گفتند که چقدر خوش شانسی.

اما خود اون شخص گفت: شاید اینطور باشه.

بعد از چند وقت تصادف کرد، و ماشین کاملا نابود شد و خود اون شخص رفت بیمارستان.

همه افراد دورش جمع شدن و بهش گفتن چقدر بد شانسی.

اما خود اون شخص گفت: شاید اینطور باشه.

همینطور که توی بیمارستان بود، زلزله اومد و خونش خراب شد و هر کس دیگه ای که توی خونش بود، مرد.

دوباره همه مردم جمع شدن و بهش گفتن که چقدر خوش شانسی.

اما در جواب گفت: شاید اینطور باشه.

توی زندگی ما هم همینه

توی زندگی ما افرادی رو میبینیم که شاید در اون لحظه چیزی بهشون بگیم.

لحظه بعد اتفاق دیگه ای بیفته و نظر ما عوض شه.

پس میتونیم قضاوت کردن افراد رو کنار بذاریم و البته زمانی هم که قضاوت شدیم، راحت باشیم و ازش نترسیم.

یادمون نره که اگه ما بودیم هم به احتمال زیاد همین حرف هارو در مورد شخصی که توی این داستان خیالی بود میزدیم.

و این عادی هست که بقیه افراد هم در مورد شرایط ما همیشه حرف هایی رو بزنن.

پس بهتره که نسبت بهشون اونقدر حساس نباشیم.

تا بتونیم راحت تر زندگی کنیم و پیشرفت بهتری داشته باشیم.

نظر شما در مورد این مطلب چی بود؟

موافق این مطلب هستید؟

خود شما کسی هستید که افراد رو مورد قضاوت قرار بده؟ یا نه؟